میگوید: "به نظر تو که مشاوری این چرا این قدر به بخاری علاقه داره؟"
- من نمیدونم چرا بچههای تو کلاً چیزهای داغ دوست دارند! بزار یه بار بسوزه بعد معنای اوژ، جیز و داغ را میفهمه.
- میخندد، تا حالا چند بار سوخته ولی بخاری را که از دور میبینه ذوق میکنه و شیرجه میره توش!
زدهام روی دکمهی پایان مکالمه و دارم به کودک یک سالهای فکر میکنم که نهی شده، سوخته، اما باز هم به سمت خطر پرواز میکند! نمیرود، میدود!
همچون ظاهر فریبندهی گناهان است، نهی شدهام، عواقبش را دیدهام، سوختهام اما آدم نشدهام... .
پ.ن. چون کودکی کنجکاو، بی فکر خطر می کنیم، حتی اگر گناه باشد... .
پ.ن. این جیگر، عخش من ِ، ماشاءالله، خدا حفظش کنه.
بارالها، آدمم کن... الهی آمین
[ یکشنبه 93/8/18 ] [ 9:13 صبح ] [ ساجده ]